نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
بزرگترین عبادت لبخند به پسرک واکس زنی است که نان آور خانه است که به جای کیف قاپی کفش آدم های پولداری را برق می زند . . . ... خـدا در قـلب کـودک فقـیریـست در همـسایـگی حـاجـی... و حـاجی در بیـن عربـها به دنـبال خـدا
:: بازدید از این مطلب : 7 نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
یک روز زن و شوهری در ساحل مشغول توپ بازی بودند که زن ضربه ای محکم به توپ میزنه و توپ مستقیم میره به سمت شیشه های خونه ای که در اون نزدیکی بوده و ...تَــَق ! شیشه میشکنه :: بازدید از این مطلب : 204 نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود*پدر*. با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند. : پدر عزیزم، با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم،... :: بازدید از این مطلب : 235 نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
یارو زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟ :: بازدید از این مطلب : 187 نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن. یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو. گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟ :: بازدید از این مطلب : 110 |
|
آرشیو مطالب پیوند های روزانه مطالب تصادفی مطالب پربازدید چت باکس
تبادل لینک هوشمند پشتیبانی LoxBlog.Com
|