نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

داشتم با ماشین رفیقم لایی میکشیدم

یهو یه زانتیاییه اومد کنارمون گفتش:

داری لایی میکشی؟

منم گفتم نه دارم عربی میرقصم برات!

اونم گفت پس بزن کنار تا شاباشتو بدم

هیچی دیگه تازه فهمیدم پلیس بود!

۷۰ تومنم جریمه شدیم ۵۰تومن بخاطر لایی کشی

۲۰ تومنم بخاطر شوخی با برادر پلیس حین انجام وظیفه..

 

 



:: بازدید از این مطلب : 84
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

خدا جون سلام به روی ماهت .....

سلام به شمایی که داری این پست رو می خونی ....درود برتو

یه تیکه از شعر زیبا تیتراژ ماه عسل رو می نویسم ...با تمام احساس بخونید

تو بجای منم داری زجر می کشی

یکی عاشقته که تو عاشقشی

تو بجای منم پرغصه شدی

نزار خسته بشم نگو خسته شدی

نگران منی که نگیره دلم

واسه دیدن تو داره میره دلم

نگران منی مثل بچگیام

تو خودت می دونی که من ازت چی می خوام

مگه میشه باشی و تنها بمونم.....

خب این شعر تقدیم به همه دوستداران وهواداران ماه عسل و مجری خوبش ....   

دلم دیگه دلتنگیاش بیشماره 

هنوزم به جز تو کسی رو نداره

عوض می کنی زندگیم رو تو به من یاد دادی عاشققی رو

تو رو تا ته خاطراتم کشیدم

به زیبایی تو کسی رو ندیدم..

  



:: بازدید از این مطلب : 58
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
ﺗﻮ ﮐﺎﻓﻰ ﺷﺎﭖ

ﭘﺴﺮﻩ ﺩﺳﺘﺸﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺭﻭ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﻩ

ﻭ ﺁﺭﻭﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ...

ﻣﻨﻢ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﻰ ﺩﺳﺘﻤﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﺍﻭﻥ ﯾﮑﻰ ﺩﺳﺘﻢ

ﺍﻣﺎ ﺍﺻلا ﺧﻨﺪﻩ نداشت

ﻣﻠﺖ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﻰ ﻣﯿﺨﻨﺪﻧﺎ...



:: بازدید از این مطلب : 64
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
خانمه به شوهرش میگه سالگردازدواجمونه یه آوازبخون مرده میگه یک حلقه طلای

اسمتوروش نوشتم..بروبیارپاکش کنم ریدی توسرنوشتم




:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
به مامانم میگم : یادش بخیر بچه بودیم چقدر ما رو کتک زدیا !


شترق خوابوند در گوشم گفت : این دروغا چیه که میگی ؟ من کِی دستم روتون بلند

شده



:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

یــــــــــــه مخاطـــــــبــــــــــــه خـــــــاصــــــــم 

نــــداریـــــــــم کـــــــه: 

اوووووووووووه حــــــــواســـــــم نبـــــــود الان مـیا د میبـــــیـنه... p: 

اشــــتباه شـــــــد اقآآآآآآآآآ داریـــــــــــــــــــــــــــم 

داریـــــــــــــــــــــــــــم
 



:: بازدید از این مطلب : 49
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
آیا همسر شما رو مُخ است؟


آیا همسر شما دیگه خستتون کرده؟


آیا همسرشما گیر بیخود دمیده؟


دزیده شده از دنج پاتوق


آیا تحمل اخلاقِ گندشو ندارید؟


ما مشکل را حل میکنیم کاملاًریشه ای و همیشگی و بدون بازگشت و عوارض


حتی بهتر از تن تاک !!


همسر خود را به ما بسپارید


هواپیمایی ایران

 



:: بازدید از این مطلب : 69
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

تو تاکسی نشسته بودیم یدفه دختره گفت چی؟

من:هیچی

.

.

.

.

دختره:چی؟

من:بخدا هیچی

دختره:چی؟

من:خدا شاهده هیچی

دختره:چی؟

من:آقای راننده جان مادرت وایسا من میخوام پیاده بشم

راننده:خفه شو بشین سر جات خانم داره عطسه میکنهنیشخند

 



:: بازدید از این مطلب : 54
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

گردهمایی برای تجلیل از ملانصرالدین

 

 

دولت ترکیه به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد ملانصرالدین، ۵۵ مرکز فرهنگی از کشورهای مختلف را به مدت پنج روز در لندن گردهم آورده است.دولت ترکیه از آغاز سال ۲۰۰۸ خود را برای مراسمهای تجلیل از این شخصیت فکاهی آماده کرده بود. ادامه ....



:: بازدید از این مطلب : 4
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

جوک های تریزی

اصل ۱ تقسیم

یه روز یه مرده را برق سه فاز می گیره می افته پامی شه ومی گه:اگه مردید یه فاز یه فاز بیاید جلو. 

نصف النهار چیست ؟ همان شام است که در واقع نصف نهار است که برای شام مانده است

اصل ۲ استخراج

به یکی میگن چرا اینقدر این سی دی خش داره.میگه چون اهنگ های خوبشو علامت زدم.

روزی مهمانی از پسر صاحب خانه میپرسه:شما کی نهار میخورید؟.میگوید:مامانم گفته هروقت که شما بروید

اولی: آخیش ..... بلاخره ترکش کردم.   دومی: چیو؟ سیگارو؟     اولی: نه ، زنمو!! 

اصل ۳کیفیت موضعی

هانری چهارم ، روزی از دهقانی پرسید : چرا موهای سرت سفید شده و موهای ریشت سیاه مانده است؟
گفت : قربان . به سبب آنکه موهای سرم هیجده سال از موهای ریشم مسن تر هستند !

اصل ۴عدم تقارن

به یکی میگن از قفل فرمونت راضی هستی؟ میگه آره فقط سر پیچ ها یه کم اذیت میکنه!!

یه مورچه با یه فیله عروسی میکنه. یه روز با هم زندگی میکنن فیله می میره. مورچه میگه:یک روز باهاش زندگی کردم،یه عمر باید گور بکنم!!!!!!!

اصل ۵ترکیب‌کردن ( ادغام کردن)

مردی در خیابان به دوستش می رسد که سالها او را ندیده بود و از وی می پرسد: ازدواج کردی یا هنوز ظرفها را خودت می شوری.  دوستش آهی کشید و گفت: هردو 

 

 

اصل ۶ جامعیت

سخت‌ترین سوال کنکور امسال: سهمیه خودرو سواری دوگانه‌سوز دولتی که به صورت آمبولانس وانت است و شبها در آژانس کار می‌کند، چقدر است.

اصل ۷ تو در تو بودن

یه روزی ملا نصرالدین خودشو از پشت بام پرت کرد وسط حیاط. زنش از تو اتاق صدا زد چه بود افتاد از اون بالا؟  ملا گفت پیراهنم بود. زنش گفت صدا چی بود گفت خودم توش بودم.

اصل ۸ عامل تعادل و توازن

چرا با صندلى زدین تو سر شوهرتون؟ آخه زورم نرسید میزو بلند کنم.

اصل ۹ مقابله پیشاپیش

روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست. ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟

اصل ۱۰ کنش پیشاپیش

    اصل ۱۱- حفاظت پیشاپیش

 یه روز یه مادر زنی میمیره. وقتی داشتن می بردنش تابوت به تیر چراغ برق می خوره و دوباره زنده می شه.سال بعد باز دوباره میمیره. وقتی داشتن میبردنش داماد می گه: مواظب باشین به تیر چراغ برق نخوره.

اصل ۱۲ هم پتانسیلی

اصل ۱۳ معکوس کردن

 طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در کنار مرهم.

 طنزگریستن با قاه قاه..و خندیدن با آه آه... است!

 به یکی میگن اگه آب نبود چی می شد؟ میگه: نمی تونستیم شنا یاد بگیریم بعد غرق می شدیم!

چوپان دروغگو می میره تو قبر میپرسن اسمت چیه؟میگه دهقان فداکار

    یک آقاى دزدى ، جلوى یک آقاى خوش پوش و تر و تمیزى را گرفت و هفت تیرش را گذاشت روى شقیقه اش و با تحکم و تشدد گفت  give me your money: آقاى خوش پوش ، رو به آقاى دزد کرد و گفت : میدانى من چه کسى هستم ؟؟ من عضو کنگره ى امریکا هستم . آقاى دزد با تحکم بیشتر گفت : حالا که اینطوره پس give me MY money

یکی میره ماشینشو بیمه کنه طرف میگه ایشالله هیچ وقت از بیمتون استفاده نکنین اونم شاکی میشه میگه ایشالله شما هم از این پول خیر نبینی

اصل ۱۴کروی ساختن

عجب چرخه عجیبی : زن از سوسک میترسه _ سوسک از موش میترسه _ موش از گربه میترسه _ گربه از سگ میترسه _سگ از مرد میترسه _ مرد از زن میترسه

      اصل ۱۵- پویایی

اصل ۱۶- عملکرد ناقص, بیش از حد یا مازاد

تقویت مو :روزی مردی به داروخانه رفت و گفت: «یک شیشه داروی تقویت مو می‌خواهم. دارو فروش گفت: کوچک یا بزرگ؟

       مرد پاسخ داد:  کوچک باشد، چون من از موی بلند خوشم نمی‌آید

اصل ۱۷ حرکت به بعدی جدید

یه روز یه نفر سرش میخوره به یه تیر برق میگه چه یک بزرگی!

یه روز یه نفر می خواسته تو مسابقه 20 سوالی شرکت کنه رفیقش بهش میگه جواب سوال پیچ کوشتی می باشد ولی زود نگو تا افتضاح نشود قبول می کنه وقتی مسابقه شروع می شود می پرسه ایا تو جیب جا می شه ؟جواب می ده خیر  میگه : چه پیچ کوشتی بزرگیه 

اصل ۱۸- ارتعاش مکانیکی

ارتعاش : حرکتی است که نمیتواند تصمیم بگیرد به کدام جهت برود.

اصل ۱۹ عملکرد دوره ای

یه نفر میره بدنسازی، مربی بهش میگه وقتی بیایی هفته اول بدنت درد میگیره.   میگه پس من میرم هفته دوم میام.

مادر : گریت تمام شد یا نه؟ بچه: نه دارم یه خورده استراحت می کنم.

به یه نفر میگن چرا میری سربازی؟ میگه والا فقط به خاطر مرخصی هاش

اصل۲۰ تداوم کنش مفید

 اصل۲۱- حمله سریع

  از یه نفر می پرسن ساعت چنده ؟ یارو بلد نبوده . میگه بدو بدو دیرت شده !

 یک روز یک میخه می اوفته درون آب زنگ می زنه در می ره

ازیک شخصی میپرسند با سرعت یک جمله بساز؟
شخص:با دهانش میگوید "ویژ"

یک نفرغذایش روی میز رستوران است می خواهد به دستشویی برود به خاطراین که کسی به غذایش دست نزند نامه نوشت که کسی به غذایم دست نزند قهرمان بکس میرود و برمیگردد و می بیندغذایش نیست و برایش نامه نوشتند من غذایت رابردم قهرمان دو
اصل
۲۲- تبدیل ضرر به سود

    روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟

 اصل ۲۳- باز خورد

  یه روز یه ادم قلدور به یه بینوا میزنه :بینوا عصبانی میشه به قلدور میگه اینی که زدی جدی بود یا شوخی :قلدور میگه جدی زدم بینوا میگه کار خوبی کردی چون من حال و حوصله شوخی ندارم

 

 

 اصل ۲۴- واسطه و میانجی

یه روز یه سگ که دستو پاش شکسته بود دزد برای صاحبخانه اش می آید بعد صاحبخانه سگ را داخل فرغون می ذاره و بعد می دود به دنبالش .

اصل ۲۵- خدمت دهی به خود

 اصل ۲۶- کپی‌کردن

گالینا بلانکا :خروسه می خواد زن بگیره پول نداره گالینا بلانکا می خره

یه روز یه مرده داشته پولکی میخورده به دوستاش میگه بهم نخندینا ولی این چیپس نمیدونم چرا یه خورده شیرینه.

  یه پیرزن خودشو تو آینه می بینه می گه آینه هم آینه های قدیم

 اصل ۲۷- استفاده از جسم ارزان  قیمت با عمر کوتاه به جای جسم گران قیمت و با دوام 

  اگر به خاطر توماس آلوا ادیسون نبود الان مجبور بودیم زیر نور شمع تلویزیون نگاه کنیم.

می‌گویند: اجرت دندانسازی و حق و حقوق دندان‌پزشکی از تمام اجرتها و حق‌الزحمه‌ها کمتر و پایین‌تر است. تا حدی که بعضی از مردم طماع، دندانهای کاملاً سالم خودشان را می‌کشند و به‌خاطر ارزانی، داندان عاریه جای آن می‌گذارند!

دستش به گوشت نمیرسیده میگه اشگال نداره سویا میخورم

   اصل ۲۸- تعویض یک سیستم مکانیکی

   اصل ۲۹- استفاده از ساختار پنوماتیک یا هیدرو لیک

   اصل ۳۰- پرده های انعطاف پذیر یا پوسته‌های نازک

   اصل ۳۱ استفاده از متخلخل 

سوراخ موش، روزنه ی امید گربه است.

  یک روز یه جا سیل می یاد سیم خاردار میکشند.

 اصل ۳۲- تعویض رنگ 

 خودکار قرمزه باباش میمیره تا چهل روز مشکی مینویسه.

 یه روز یه بابایی عینک دوددی میزنه بعد پسرشو می بینه یکی می زنه تو گوشش پسر می گه واسه چی می زنی باباهه می گه این وقت شب اینجا چی کار می کنی پسره می گه بابا عینکت تو بردار باباهه عینکش بر می داره باز دوباره یکی می زنه تو گوشش پسرش می گه چرا دوباره می زنی باباهه می گه از دیشب تا حالا این جا چی کار می کنی. 

 اصل ۳۳- همجنس و همگن‌سازی

 جوان در و پنجره سازی به خواستگاری دختر پول داری می ره.
شب خواستگاری
 ،پدر عروس میپرسه: خوب به سلامتی داماد چه کاره هستند ؟
خانواده داماد بخاطر این که کم نیارند میگن: پسرمون
 ویندوز نصب میکنه!!!

 میدونی چرا خانم ها کمتر فوتبال بازی می کنند؟ چون کمتر پیش میاد که یازده تا خانم راضی بشن همزمان یه جور لباس بپوشن

 به یک سیاه میگن شامپو بدنت چیه؟میگه:مشکین تاژ

 یه نفر میگه همه ی ازدواج های تو خونه ی ما فامیلیه ! خاله ام با شوهر خاله ام ، عمه ام با شوهر عمه ام ، مادرم با پدرم . مادر بزرگم با پدر بزرگم

اصل ۳۴- ردکردن و باز سازی قطعات

    یه نفر کدو تنبل میخره ,میزارتش کلاس تقویتی 

 اصل ۳۵- تغییر خواص فیزیکی و شیمیایی یک جسم 

 یکی برق خونه شون رفته بود یه قابلمه برمی داره می ره در خونه دوستش
میگه:می شه یک کم برق به ما قرض بدید؟
دوستش می گه: دیونه لااقل یه ظرف پلاسیکی می آوردی که برق نگیردت
.

 

 

 اصل ۳۶ تغییر فاز

شخصی دریک روزسرد زمستان اسبی را می بیند که از دهانش بخار بیرون می اید.به دوستش می گوید:اهان,اسب بخارکه میگن همینه.

 اصل ۳۷- انبساط حرارتی

اصل ۳۸ استفاده از اکسید کننده‌های قوی

هنگامی که می خندیم عضلات بدنمان شل و سفت می شود و ریه هایمان پر از هوا می شود.ضربان قلب تندتر شده و میزان جذب اکسیژن توسط شش ها بیشتر می شود

 اصل ۳۹ محیط بی اثر

  یکی از یکی می پرسه : ساعت چنده طرف می گه: هیس...ساعتم خوابیده.  

اصل ۴۰ مواد مرکب

یه روز یه مار و یه جوجه تیغی با هم عروسی میکنند بچشون سیم خاردار میشه . !!!

  مى تونى بگى در هوا بجز اکسی‍‍‍ژن چى وجود داره؟ بله آقا،کفتر،گنجشک،کلاغ،مگس،



:: بازدید از این مطلب : 40
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

در نزدیکی ده ملا مکان مرتفعی بود که شبها باد می آمد و فوق العاده سرد می...شد.دوستان ملا گفتند: ملا اگر بتوانی یک شب تا صبح بدون آنکه از آتشی استفاده کنی در آن تپه بمانی, ما یک سور به تو می دهیم و گرنه توباید یک مهمانی مفصل به همه ما بدهی.
ملا قبول کرد, شب در آنجا رفت وتا صبح به خود پیچید و سرما را تحمل کرد و صبح که آمد گفت: من برنده شدم و باید به من سور دهید.گفتند: ملا از هیچ آتشی استفاده نکردی؟ملا گفت: نه, فقط در یکی از دهات اطراف یک پنجره روشن بود و معلوم بود شمعی در آنجا روشن است. دوستان گفتند: همان آتش تورا گرم کرده و بنابراین شرط را باختی و باید مهمانی بدهی.
ملا قبول کرد و گفت: فلان روز ناهار به منزل ما بیایید. دوستان یکی یکی آمدند, اما نشانی از ناهار نبود گفتند: ملا, انگار نهاری در کار نیست. ملا گفت: چرا ولی هنوز آماده نشده, دو سه ساعت دیگه هم گذشت باز ناهار حاضر نبود. ملا گفت: آب هنوز جوش نیامده که برنج را درونش بریزم. دوستان به آشپزخانه رفتند ببیننند چگونه آب به جوش نمی آید. دیدند ملا یک دیگ بزرگ به طاق آویزان کرده دو متر پایین تر یک شمع کوچک زیر دیگ نهاده.گفتند: ملا این شمع کوچک نمی تواند از فاصله دو متری دیگ به این بزرگی را گرم کند. ملا گقت: چطور از فاصله چند کیلومتری می توانست مرا روی تپه گرم کند؟شما بنشینید تا آب جوش بیاید و غذا آماده شود.

نکته : با همان متری که دیگران را اندازه گیری میکنید اندازه گیری می شوید

:: بازدید از این مطلب : 46
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 1 ارديبهشت 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
عشق فقط مهدیImage result for ‫عکس اسم مهدی‬‎



:: بازدید از این مطلب : 10
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
اسمت بهم ارامش میده همه هستی مهدیسImage result for ‫عکس اسم مهدی‬‎



:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
Image result for ‫عکس اسم مهدی‬‎



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
Image result for ‫عکس اسم مهدی‬‎مهدیییییییی



:: بازدید از این مطلب : 5
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
Image result for ‫عکس عاشقانه دختر و پسر‬‎بهترین عشق دنیا یهو شد مال منM



:: بازدید از این مطلب : 30
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
 

 

شاید این کودک فقیر

روزی رهبری بزرگ بزرگ باشد

و کودکان ثروتمند زیادی چون دیوانه ها

در خیابان های شهر عربده بکشند و گریه کنند

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
 

 

 

بزرگترین عبادت

لبخند به پسرک واکس زنی است

که نان آور خانه است

که به جای کیف قاپی

کفش آدم های پولداری را برق می زند . . .

 ...

خـدا در قـلب کـودک فقـیریـست

در همـسایـگی حـاجـی...

و حـاجی در بیـن عربـها به دنـبال خـدا

 



:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
 

 عکس های جدایی عاشقانه

 

 بعضی وقتا که خیلی داغونی از غصه..

یکی هست که وقتی مسیج میده و مثلا یه

سلام میده با همون سلامش آروم میشی.

و همه ی غمهات از یادت میره …

 

این "یکی " کسی نیست جزء

صاحبخونه ی قلبت

 



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

 

اسمش نه عشق است

نه علاقه نه حتی عادت!
 
حماقت محض است دلتنگ کسی باشی
 
که دلش با تو نیست...
 


:: بازدید از این مطلب : 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
  

                           

  

 

عشقم دیگه منو نمیخواد یه کمی با من را نمیاد

دیگه دیگه منو نمیخواد میدونم 

  چیکه چیکه اشکهام میریزه رو گونم

 تیکه  تیکه کنم خودمو نمیاد  منو نمیخواد

  بیشم نمیاد منو نمیخواد بیشم نمیاد منو نمیخواد


  عشقم بی تو نمیشه برگرد بیشم مگه چی میشه

 



:: بازدید از این مطلب : 6
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
 

  از من نرنج


             نه مغـرورم نه بی احسـاس


                 فقط خسته ام


                          خسته از این همه دوری          

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

 

همه گفتن:

عشقت داره بهت خیانت می کنه!...

گفتم:می دونم!

گفتن:

این یعنی دوست نداره ها!!!!!!!

گفتم: می دونم!

گفتن:

خره یه روزمیذاره میره ها تنها میشی!...

گفتم: می دونم!

گفتن:

پس چراولش نمی کنی؟...

گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم! 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
 

 

ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮐﺪﺍﻡ ﺯﻥ

ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﮐﻨﺪ…؟

ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ

ﭼﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ…؟

ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺣﻖ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ…

ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ حقت ﻓﻘﻂ ...

در دل ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﺳﺖ.…

ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﻧﻤﺎﯼ ﮐﻮﻫﯽ ﺭﺍ داری

ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ.…

ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ

ﯾﮏ ﻧﺦ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ...

ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺩﺵ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﯽ…
 
 
 
 
 


:: بازدید از این مطلب : 71
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
 

 



:: بازدید از این مطلب : 174
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

امشب شب تولدمه...

 من مانده ام و لیستی از آرزوهایی که ....

کی برآورده خواهد شد؟!

نــــــمی دانم

 

 



:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

روزي دو نفر در جنگل قدم مي زدند.
ناگهان شيري در مقابل آنها ظاهر شد..
يكي از آنها سريع كفش ورزشي اش را از كوله پشتي بيرون آورد و پوشيد.
ديگري گفت بي جهت آماده نشو هيچ انساني نمي تواند از شير سريعتر بدود.
مرد اول به دومي گفت : قرار نيست از شير سريعتر بدوم. كافيست از تو سريعتر بدوم.



:: بازدید از این مطلب : 47
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
ببينيد پيرها چه مشكلاتي دارند كه شما حتي تصورشم نميكنيد
پزشك يك پيرمرد 80 ساله براي يكي از موارد تست باليني كه شامل شمارش اسپرم ميشد،شيشه اي را به او داد و گفت اين را ببر خانه و نمونه مني خود را بريز توش و فردا بيار.
فرداي اونروز پيرمرد به كلينيك رفت و شيشه را به دكتر داد.دكتر ديد شيشه مثل ديروز تميز و خالي است،از پيرمرد پرسيد كه پس چه شد كه شيشه خالي است؟
پيرمرد توضيح داد كه : آقاي دكتر ، ديروز كه رفتم خانه ابتدا با دست راستم سعي كردم نشد،سپس با دست چپ باز هم نشد، از همسرم كمك گرفتم ، او هم ابتدا با دست راست و بعد با دست چپ سپس داخل دهان با دندان و حتي دندان مصنوعيش را درآورد ، باز هم نشد،بعد از زن همسايه كه هيكلي است هم كمك خواست ،زن همسايه هم ابتدا با هردو دست،بعد زير بغل و حتي با فشار آوردن بين پاهاش هم تلاش كرد باز هم نشد.
دكتر كه شوكه شده بود با تعجب پرسيد: شما از زن همسايه خواستيد؟
پيرمرد با صداي مظلومانه اي گفت : ميبينيد آقاي دكتر هيچكدام از ما نتوانستيم درب شيشه را باز كنيم !!!!!!!!.
 


:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
پدربزرگ و مادر بزرگ رفته بودن خونه نوه شون شب بمونن. که یهو چشم پدر بزرگ میفته به قوطی " ویاگرا" از نوه ش میپرسه : من میتونم یکی از اینارو استفاده کنم؟

نوه میگه: پدربزرگ فکر نکنم . اینا هم خیلی قویه برا شما هم خیلی گرونه

پدربزگ: چنده قیمتش؟
نوه: هر یه قرص 10دلار

پدربزرگ: پولش مهم نیست. من میخوام امتحان کنم و قبل از رفتن صبح پولشو بهت میدم

صبح روز بعد پسر میبینه پدربزرگش110 دلار گذاشته روی میز

میگه پدر بزرگ من که گفتم این فقط 10 دلار قیمتشه

پدربزرگ میگه: اون 100دلاری از طرف مادر بزرگه
!!

:: بازدید از این مطلب : 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
دختر: من تا حالا با 4 تا پسر رابطه جنسی داشتم و تو این کار رو با 8 تا دختر انجام دادی. اما الان همه به من میگن فاحشه و به تو میگن مرد واقعی! دلیلش چیه؟
 پسر: خیلی سادس! وقتی یک قفل با تعداد زیادی کلید باز بشه، یک قفل بد محسوب میشه. اما وقتی یک کلید قفلهای زیادی رو باز کنه، اونوقت بهش میگن شاه کليد
 

:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
اتفاق جالبی که در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت 180 کیلو متر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش رو متوقف می کند. پلیس میاد کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین ! اصفهانی با لهجه ی غلیظی میگه :من گواهینامه ندارم.این ماشینم مالی من نیست.
کارتا ایناشم پیشی من نیست.
من صاحب ماشینا کشتم ا جنازاشم انداختم تو صندوق عقب.


:: بازدید از این مطلب : 48
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
ساعد مراغه‌ای از نخست وزیران دوران پهلوی نقل کرده بود:
زمانی که نایب کنسول شدم با خوشحالی پیش زنم آمدم و این خبر داغ را به اطلاع سرکار خانم رساندم.
اما وی با بی‌اعتنایی تمام سری جنباند و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی کنسول است؛ تو نایب کنسولی؟!"
گذشت و چندی بعد کنسول شدیم و رفتیم پیش خانم. آن هم با قیافه‌ایی حق به جانب.
باز خانم ما را تحویل نگرفت و گفت: "خاک بر سرت کنند؛ فلانی معاون وزارت امور خارجه است و تو کنسولی؟!"
شدیم معاون وزارت امور خارجه که خانم باز گفت: "خاک بر سرت؛ فلانی وزیر امور خارجه است و تو ...؟!"
شدیم وزیر امور خارجه و گفت: "فلانی نخست وزیر است ... خاک بر سرت کنند!!!"
القصه آنکه شدیم نخست وزیر و این بار با گام‌های مطمئن به خانه رفتم و منتظر بودم که خانم حسابی یکه بخورد و به عذر خواهی بیفتد.
تا این خبر را دادم به من نگاهی کرد؛ سری جنباند و آهی کشید و گفت: "خاک بر سر ملتی که تو نخست وزیرش باشی


:: بازدید از این مطلب : 60
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست. پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟


:: بازدید از این مطلب : 110
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

 یارو زبونش می گرفته، می ره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟
کارمند داروخونه می گه: دیب دیگه چیه؟
یارو جواب می ده: دیب دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.
کارمنده می گه: والا ما تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟
یارو می گه: بابا دیب، دیب!
طرف می‌بینه نمی فهمه، می ره به رئیس داروخونه می گه.



:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿
پدر در حال رد شدن از کنار اتاق خواب پسرش بود، با تعجب دید که تخت خواب کاملاً مرتب و همه چیز جمع و جور شده. یک پاکت هم به روی بالش گذاشته شده و روش نوشته بود*پدر*. با بدترین پیش داوری های ذهنی پاکت رو باز کرد و با دستان لرزان نامه رو خوند.
:
پدر عزیزم،
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم،...


:: بازدید از این مطلب : 235
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

یک روز زن و شوهری در ساحل مشغول توپ بازی بودند که زن ضربه ای محکم به توپ میزنه و توپ مستقیم میره به سمت شیشه های خونه ای که در اون نزدیکی بوده و ...تَــَق ! شیشه میشکنه
مرد عصبانی نگاهی به زن میکنه و میگه : ببین چیکارکردی؟ حالا باید هم معذرت خواهی کنیم هم خسارتشون رو جبران کنیم
دو تایی راه می افتن طرف خونه . یک کم بیرون خونه رو انداز ورانداز میکنن و بعد مرد در میزنه! یک صدایی میگه بیاین تو ! اول زن و بعد شوهرش وارد میشن. و مردی رو میبینند که با شورت روی زمین نشسته



:: بازدید از این مطلب : 204
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿



:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿



:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿



:: بازدید از این مطلب : 226
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ✿MARJAN✿

چی بگم؟؟؟



:: بازدید از این مطلب : 90
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 30 فروردين 1397 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد